سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشیدن مانند با چشم دیدن نیست؛ زیراگاه چشمها به صاحبانش دروغ می گویند، ولی خرد به آنکه از وی اندرز خواسته، نیرنگ نمی زند . [امام علی علیه السلام]

دل نوشته های من
نویسنده :  sara

 

 

من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

 


جمعه 87/6/1 ساعت 12:22 عصر
نویسنده :  sara

 


آن روزها رفتند
آن روزهای خوب

آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بام های بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
ان روزها رفتند
آن روزهایی کز شکاف پلکهای من
آوازهایم ، چون حبابی از هوا لبریز ، می جوشید
چشمم به روی هرچه می لغزید
آنرا چو شیر تازه مینوشید
گویی میان مردمکهایم
خرگوش نا آرام شادی بود
هر صبحدم با آفتاب پیر
به دشتهای ناشناس جستجو میرفت
شبها به جنگل های تاریکی فرو می رفت


آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه ، در اتاق گرم ،
هر دم به بیرون ، خیره میگشتم
پاکیزه برف من ، چو کرکی نرم ،
آرام میبارید


بر نردبام کهنه ی چوبی
بر رشته ی سست طناب رخت
بر گیسوان کاجهای پیر
و فکر می کردم به فردا ، آه
فردا –
حجم سفید لیز .
با خش خش چادر مادر بزرگ آغاز میشد
و با ظهور سایه مغشوش او، در چارچوب در
- که ناگهان خود را رها می کرد در احساس سرد نور –


و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جامهای رنگی شیشه
… فردا



گرمای کرسی خواب آور بود
من تند و بی پروا
دور از نگاه مادرم خط های باطل را
از مشق های کهنه ی خود پاک می کردم
چون برف می خوابید
در باغچه میگشتم افسرده
در پای گلدانهای خشک یاس
گنجشک های مرده ام را خاک می کردم


آن روزها رفتند
آن روزهای جذبه و حیرت
آن روزهای خواب و بیداری
آن روزهای هر سایه رازی داشت
هر جعبه ی صندوقخانه سر بسته گنجی را نهان می کرد
هر گوشه ، در سکوت ظهر ،
گویی جهانی بود
هر کس ز تاریکی نمی ترسید
در چشمهایم قهرمانی بود


آن روزها رفتند
آن روزهای عید
ان انتظار آفتاب و گل
آن رعشه های عطر
در اجتماع ساکت و محجوب نرگس های صحرایی
که شهر را در آخرین صبح زمستانی
دیدار می کردند
آوازهای دوره گردان در خیابان دراز لکه های سبز


بازار در بوهای سرگردان شناور بود
در بوی تند قهوه و ماهی
بازار در زیر قدمها پهن میشد ، کش می آمد ، با تمام
لحظه های راه می آمیخت
و چرخ می زد ، در ته چشم عروسکها
بازار مادر بود که میرفت با سرعت به سوی حجم
های رنگی سیال
و باز می آمد
با بسته های هدیه با زنبیل های پر
بازار باران بود که میریخت ، که میریخت ،
که می ریخت


جمعه 87/6/1 ساعت 12:18 عصر
نویسنده :  sara

01) English : I Love You

02) Persian : To ra doost daram

03) Italian : Ti amo

04) German : Ich liebe Dich

05) Turkish : Seni Seviyurum

06) French : Je t"aime

07) Greek : S"ayapo

08) Spanish : Te quiero

09) Hindi : Mai tumase pyre karati hun

10) Arabic : Ana Behibak

11) Iranian : Man doosat daram

12) Japanese : Kimi o ai shiteru

13) Yugoslavian : Ya te volim

14) Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida

15) Russian : Ya vas liubliu

16) Romanian : Te iu besc

17) Vietnamese : Em ye^ Ha eh bak

18) Syrian/lebanese : Bhebbek

19) Swiss-German : Ch"ha di ga"rn

20) Swedish : Jag a"Iskar dig

21) Africans : Ek het jou li ...

 


جمعه 87/6/1 ساعت 11:51 صبح
نویسنده :  sara

 

 

 

 

 

عشق چیست؟
عشق از دید حاج آقا : استغفرالله باز از این حرفای بی ناموســی زدی ؟!
(
جمله عاشقانه : خداوند همه جوانان رو به راه راست هدایت کنه )

2.
عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمـــول !
(
جمله عاشقانه : آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم )

3.
عشق از دید رحیم گوشکوب بقال سر کوچه : والا زمان ما عشق مشق نبود ننمـون رفت این فاطی اتوماتیک رو واسمون گرفت !
(
جمله عاشقانه : هوی فاطی شام چی داریم ؟ )

4.
عشق از دید جوات دودره ( در زندان ) : اوچیکتیم عشقی !
(
جمله عاشقانه : خاک زیر پاتیم ... )

5.
عشق از دید ننه بزرگها : نزن ننه این حرفارو ! راستی این دختر بتـــــول خانوم خیلی دختر خوب و با کمالاتیه !
(
جمله عاشقانه : بریم خواستگاری ... )

6.
عشق از دید دوست دخترها : عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینـــــــه جراحی دمـــــاغمو نمیدی ؟! واسه ناهار هم بریم سورنتو ... نادیا و دوستشم میان ... دوست نادیا واســـش یه ماتیز گرفته ! تو حتی حاضر نیستی واسه مــن که اینهمه دوستت دارم یه پراید بخری ؟!
(
جمله عاشقانه : عزیزم گوشی سونی میخوام .. راستی دوستت هم دارم! )

7.
عشق از دید غلام شوفر : رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده ! باور نداری بر آمپرم بنگر!
(
جمله عاشقانه : عزیزم دوست دارم ! بووووو بوووووو بوووووغ )

8.
عشق از دید دخترای ترشیده : خدا جون یعنی میشه بیاد خواستگاریم ؟!!
(
جمله عاشقانه : یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت که بیاد خواستگاریم )

9.
عشق از دید باباها : آخه پسر عشق واست نون و آب میشه ؟! حالا بگو ببینم باباش چی کار؟
(
جمله عاشقانه : برو دختر حاج آقارو بگیر )

10.
عشق از نگاه مامان ها: وا مگه تو امسال کنکور نداری ؟! عشق باشه واسه بعد !
(
جمله عاشقانه : اوا غذام سوخت )

و بالاخره عشق از دیدگاه خودم ... : مرگ بر عاشقی که از عشق هیچ نمیداند


سه شنبه 87/2/17 ساعت 3:20 عصر
نویسنده :  sara

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


سه شنبه 87/2/17 ساعت 3:16 عصر
نویسنده :  sara

اتل متل جدایی ... عروسکم کجایی ؟ // گاو حسن پریشون ... یه دل داره پر از خون // عشقم که رفت هندستون ... خونه ام شده قبرستون // یه عشق دیگه بردار ... یه دنیا غصه بردار // اسمشو بذار بچگی ... تا آخر زندگی // هاچین و واچین تموم شد ... عمر منم حروم شد

 

 


جمعه 87/2/6 ساعت 1:56 عصر
نویسنده :  sara

 

اگه فراموشم بکنی نامردی لازم نیست عاشقم باشی برام بمیری (تظاهر کنی ..دروغ بگی) همون یه ذره دوست

 

داشتنت برام کافیه تظاهر نکن همیشه به یادتم بای


جمعه 87/2/6 ساعت 12:37 عصر
نویسنده :  sara

پرسیدم: منو بیشتر دوست داری یا زندگی رو ؟

گفت: تو رو

پرسید: تو چی ؟ منو بیشتر دوست داری یا زندگی رو؟

گفتم: زندگی رو

قهر کرد و رفت برای همیشه ... دیگه بر نگشت ...

آخه نمی دونست اون همه ی زندگیم بود

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد


جمعه 87/2/6 ساعت 12:36 عصر
نویسنده :  sara

چه لحظه زیبایی است آنگاه که تو در کنارمی....
 
چه گرمایی دارد آن دستان مهربانت ...
 
آن لحظه که در کنارمی احساس میکنم که به تنها آرزوی زندگی ام رسیده ام...
 
دلم میخواهد برای همیشه و تا ابد در کنار تو باشم و با گرمای عشق تو زندگی کنم
 
عزیزم... حتی یک لحظه نیز طاقت دوری تو را ندارم ای بهترینم...
 
چه آرامشی دارم آنگاه که سرم را بر روی شانه های مهربان تو میگذارم و تو نیز مرا
 
نوازش میکنی و به من میگویی که دوستم داری....
 
لحظه ای که در کنار تو هستم ، لحظه ای است که به اوج عشق می رسم و با تمام
 
وجود عشق را حس میکنم!
 

عاشقانه تو را در میان آغوش خویش میگیرم و برایت اشک میریزم و التماست میکنم که
 
  هیچگاه مرا تنها نگذاری !
 
این قلب عاشقم بدجور به وجود تو نیاز دارد و دستانم تشنه گرفتن
 
 آن دستان گرم تو می باشند!
 
چه لحظه عاشقانه ای است ، آنگاه که تو در آغوشمی و به من عشق
 
 و محبت می رسانی !
 

در کنار تو بودن را برای همیشه میخواهم و میدانی که با عطر نفسهایت زنده ام!
 
کاش برای همیشه در کنارم بودی و هیچگاه حتی یک لحظه نیز از من دور نمی شدی!
 
زندگی برایم با وجود تو زیباست و آنگاه که در کنار تو هستم زیباترین لحظه زندگی ام
 
خواهد بود .... آن لحظه است که دلم میخواهد هر چه احساس
 
 عاشقانه در وجودم است را به تو ابراز کنم .... آن لحظه تمام رازهای
 
 عاشقانه در دلم فاش می شوند!
 
چه لحظه زیبایی است آنگاه که با آن چشمان زیبایت به من نگاه میکنی و لبخند
 
 عاشقانه ای میزنی و مرا در آغوش خودت می فشاری!
 
الهی من فدای آن چشمان زیبایت شوم ، فدای آن قلب مهربانی شوم که بدجور مرا
 
عاشق کرده است....
 
 

قدر تو را می دانم ای تک ستاره آسمان زندگی و به وجود تو در قلبم افتخار میکنم!
 
چه لحظه زیباتری است آنگاه که تو به من میگویی که دوستت دارم عزیزم....
 
این حس عاشقانه من است ، آن لحظه آتش عشق من آنقدر
 
شعله ور می شود که مرا می سوزاند! دلم میخواهد بسوزم
 
اما تو باز بگو که دوستم داری ای بهترینم....



جمعه 87/2/6 ساعت 12:35 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار
آن روزها
دوست داشتن به 21 زبان مختلف دنیا
عشق چیست؟
جلسه امتحان
هی
فراموشم نکن
پرسیدم!!
لحظه های زیبا
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
11286 :کل بازدیدها
1 :بازدید امروز
2 :بازدید دیروز
درباره خودم
دل نوشته های من
لوگوی خودم
دل نوشته های من
لوگوی دوستان
لینک دوستان
زهراجون
طبس
اشتراک
 
آرشیو
تابستان 1387
بهار 1387
طراح قالب